بسم الله الرحمن الرحیم ???✨ ??? ?? ? ?بسم الله الرحمن الرحیم ♥️? #داستان_کریم_سیاه ??آیة الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه یک قطعه کفن برای خودشان خریده بودند. ?✨ در حرم امیرمؤمنان علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشته، سپس در حرم امام حسین(ع) زیارت عاشورا را با تربت بر اطراف آن نوشته بودند. ??ایشان برای صله ارحام عازم یزد می شوند و در این سفر این کفن را با خودشان به یزد می برند. در شب اول ورودشان به یزد، در منزل یکی از دخترانشان استراحت می کنند. ??حضرت سیدالشهداء(ع) به خواب ایشان آمده و می فرمایند: ??یکی از دوستان ما فوت کرده و در مزار یزد منتظر کفن است. ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود. ?? ایشان بیدار می شود و می خوابد. دوبار دیگر این رؤیاتکرار می شود! ?? ایشان لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام کریم سیاه فوت کرده، او را غسل داده، روی سنگ نهاده، منتظر کفن هستند… ?? تا ایشان می رسد، می گویند:کفن را آوردند. مرحوم یزدی از آن ها می پرسد: شما کی هستید؟! ? می گویند:همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم. ? مرحوم یزدی می پرسد:این شخص کیست؟ ??می گویند: او شخصی به نام کریم سیاه است، یک فرد معمولی! ولی عاشق امام حسین(ع) بود. ?در هر کجا مجلسی به نام امام حسین(ع) برگزار می شد، او بدون هیچ تکلّفی حاضر می شد. ♥️?حسبن جان آقاو سرور و مولای من یعنی میشه اسم مارو هم جزو نوکرا و چاکرات بنویسی! _یعنی میشه لحضه جان دادن چشممون به جمال آقامون بیفته! ?جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام،ص97 ???✨ ??? ?? ? ??داستان های قرآنی ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
[یکشنبه 1396-07-02] [ 09:00:00 ب.ظ ]