بسم الله الرحمن الرحیم








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




جستجو




 
  محرم ...

موضوعات: مناسبات, اخلاق, اخبار
[دوشنبه 1396-07-10] [ 05:36:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  چله نشینی ...

​‍ چهله حسینی به نیت تعجیل فرج به اشک چهله گرفتیم که محترم باشیم خدا کنه که شب اربعین حرم باشیم ما شیعیان سراسر دنیا برای رضایت قلب مطهر امام عصر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء ، از #عاشورا تا #اربعین چهله حسینی می گیریم. در این چهل روز ملزم هستیم که هر روز ولو یک قطره برای مصائب امام حسین سلام الله علیه اشک بریزیم. یا قتیل العبرات أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکَى‏ حضرت آقا امام حسین سلام الله علیه می فرماید: من کشته اشک هستم؛ هیچ مومنی مرا یاد نمی کند مگر اینکه گریان می شود. کامل الزیارات باب 36 ح 6 در این چهل روز سعی می کنیم از مُحَرّمات و کارهایی که قلب امام عصر روحی فداه را می رنجاند؛ دوری کنیم. سعی می کنیم به واجبات عمل کنیم سعی می کنیم روزی یک سوره فجر به نیابت از امام عصر عجل الله فرجه قرائت کنیم و ثواب آن را به روح مطهر امام حسین سلام الله علیه تقدیم کنیم. :’(:’(:’( من تازه تشنه می شوم و گریه می کنم وقتی ز گریه، چشم همه سیر می شود از تمامی علماء و بزرگان و شیعیان تقاضا داریم برای یاری حضرت مهدی عجل الله فرجه در این امر شریک باشند و به دوستان خود اطلاع دهند و اطلاع رسانی کنند و اگر در این چهل روز زیارت کربلا نصیبشان شد در این سفر زیارتی، چهله حسینی برای ظهور را فراموش نکنند. کسانی هم که به هر دلیلی از زیارت ارباب بی کفن جا می مانند با سوز دل و اشک بصر و زیارت از بعید در این امر شریک باشند. #دعای_همگانی_برای_ظهور ای نور نیرین، منجی عالمین خون گریه میکنی؛ هر روزه بر حسین فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً در این چهل روز با اشک بر مصائب عظیم ابی عبدالله سلام الله علیه ، چشمان خون بار حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه را یاری می کنیم. لبیک یا مهدی

موضوعات: اخلاق, سیر و سلوک
[یکشنبه 1396-07-09] [ 03:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تلنگر ...

​✔️ نماز بدون وضوی امام جماعت حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم #پیش_نماز مسجد حاج آقایی بود بنام #شیخ_هادی که امور مسجد را انجام میداد و معتمد محل بود ؛ یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم..  منتظر خالی شدن #دستشویی بودم که در این حین، در یکی از دستشویی‌ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه #وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد. من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می‌گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن #اذان و #اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سالهای زیادی با هم همسایه بودیم گفتم حاجی شیخ هادی وضو ندارد ؛  خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب #فرادا می خوانم. این ماجرا بین متدینین پیچید ، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مامومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جائیکه بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. #زن شیخ #قهر کرد و به خانه پدرش رفت ، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی ، پدر را #ترک کردند . دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا مسلمان است ؟ آیا #جاسوس است ؟ و آیا … شیخ بعد از مدتی محله ی ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود ؛ بعد از دوسال از این ماجرا ، من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم در #مکه بخاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم. بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد .  روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم ، پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم.  درحال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم چشمانم سیاهی می رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند. نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد .! نکند ؟! ؟! نکند ؟! دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر میکردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم .. خانواده اش را نابود کردیم .. از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم.  به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی میگردم او گفت : شیخ دوستی در بازار #حضرت_عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش میرفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود. پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم. خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد چند دقیقه جستجو پیر مردی با صفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن می خواند سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم ببخشید من دنبال شیخ هادی میگردم ظاهرا از دوستان شماست ، شما او را می شناسید ؟ پیرمرد سری تکان داد و گفت دو سال پیش شیخ هادی در حالیکه بسیار #ناراحت و دلگیر بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد ، من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم.  بسیار تعجب کردم و علتش را پرسیدم او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون اینکه از خودم بپرسند به من #تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده ام ، خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند ، خانواده ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند و دیگر نمی توانم در این شهر بمانم ، فقط شما #شاهد باش که با من چه کردند. بعد از این جملات گفت : قصد دارد این شهر را ترک گفته و به #عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین (ع) مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند ؛ او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم … ناگهان بغضم سر باز کرد و #اشکهایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم الان حدود 20 سال است که از این ماجرا می گذرد و هر کس به نجف مشرف میشود من سراغ شیخ هادی را از او میگیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی #مظلوم نیست. ⚠️ دوستان ، ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می بریم؟ !  چقدر زندگی ها را نابود می کنیم؟ ??

موضوعات: اخلاق
 [ 02:45:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اربعین زیارت عاشورا ...

​« دستور اربعین زیارت عاشورا به سبک مرحوم علامه طباطبایی » از روز عاشورا تا اربعین بدانید که زیارت عاشورا برای اهل سیر و سلوک ، کبریت احمر است ؛ چنان که مرحوم حداد می‏فرمود : « درک من از مقام توحید ، اثر زیارت عاشوراست.» دستور العمل مرحوم علامه در انجام زیارت عاشورا به مدت یک اربعین بدین ترتیب بود که شخص در صبح روز عاشورا و در مجلس واحد ابتدا نماز زیارت عاشورا را زیر آسمان بخواند و سپس زیارت عاشورا را همراه با صد لعن و صد سلام کامل به همان حال بخواند و زیارت را تمام کند.  سپس از روز یازدهم محرم ، هر صبح نماز و زیارت عاشورا را به همان نحو تا ابتدای صد لعن بخواند و یک بار هم لعن بخواند و سپس به سراغ امور روزانه‏ اش برود و تا هنگام غروب و به تدریج نود و نه لعن و صد سلام را بگوید و تا غروب آفتاب زیارت را تمام کند.  بدین ترتیب گویی که شخص در تمام طول روز مشغول زیارت عاشورا بوده است. اگر انسان این کار را چهل روز ، یعنی تا روز اربعین ، ادامه دهد بسیار مطلوب است و اثرات بسیار عجیبی دارد.  زیرا زیارت عاشورا برای برآورده شدن حاجات و رفع گرفتاری ‌ها بسیار مفید است. منبع : ادب حضور ، دفتر پنجم (آداب و مراقبات ماه محرم ؛ عزاداری اباعبدالله علیه السلام)

موضوعات: اخلاق, سیر و سلوک
 [ 02:07:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  سیر و سلوک ...

موضوعات: اخلاق, سیر و سلوک
 [ 10:01:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  قطره در مقابل دریا ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???? ??? ?? ? ?? #قطره_درمقابل_دریا ?✨چگونه میشود با یک قطره اشک روضه، همه گناهان بخشیده شود… ?ماجرای تشرف علامه بحرالعلوم به محضر ولی عصر (ارواحنا فداه) ??سید بحرالعلوم (ره) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بین راه راجع به این مساله، که گریه بر امام حسین (سلام الله علیه) گناهان را مى آمرزد، فکر مى کرد. ?همان وقت متوجه شد که شخص عربى که سوار بر اسب است به او رسید و سلام کرد. بعدپرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرورفته اى؟ و در چه اندیشه اى؟ اگر مساله علمى است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟ . ?سید بحرالعلوم فرمود: در این باره فکر مى کنم که چطور مى شود خداى تعالى این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهداء(سلام الله علیه)مى دهد. ?مثلا در هر قدمى که در راه زیارت برمى دارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده مى شود؟ . ?آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من براى شما مثالى مى آورم تا مشکل حل شود. سلطانى به همراه درباریان خود به شکار مى رفت. در شکارگاه از همراهیانش دور افتاد و به سختى فوق العاده اى افتاد و بسیار گرسنه شد. ?خیمه اى را دید و وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر پیرزنى را با پسرش دید، آنان در گوشه خیمه عنیزه اى (بز شیرده) داشتند و از راه مصرف شیر این بز، زندگى خود را مى گرداندند. ??وقتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذیرایى از مهمان، آن بز را سربریده و کباب کردند، زیرا چیز دیگرى براى پذیرایى نداشتند، سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد، از ایشان جدا شد و به هر طورى که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را براى اطرافیان نقل کرد. lدر نهایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاسخ میهمان نوازى پیرزن و فرزندش راداده باشم، چه عملى انجام بدهم؟ ?یکى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید. . ?دیگرى که از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهید. . ?یکى دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. . ?سلطان گفت: هر چه بدهم کم است، زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند، من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود. . ?بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء (سلام الله علیه) هرچه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد. ??پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود، چون خدا که خدائیش را نمى تواند به سیدالشهداء (سلام الله علیه) بدهد، پس هر کارى که مى تواند انجام مى دهد. یعنى باصرف نظر از مقامات عالى خودش، به زوار و گریه کنندگان آن حضرت، درجاتى عنایت مى کند، در عین حال اینها را جزاى کامل براى فداکارى آن حضرت نمى داند. . ??چون شخص عرب این مطالب را فرمود از نظر سید بحرالعلوم غایب شد. ?العبقرى الحسان، ج1، ص11 ???? ??? ?? ? کانال: ??داســـــتان هــای قــــرآنـــــی? ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
[شنبه 1396-07-08] [ 02:02:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ثمره مهربانی ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???? ??? ?? ? ♥️? #ثمره_مهربانی ??زمانی که حضرت موسی (علیه السلام) چوپان حضرت شعیب (علیه السلام) بود،!! گوسفندی از گله جدا شد. ?حضرت موسی برای گرفتن آن گوسفند، دو فرسخ راه رفت و او را گرفت و گفت: ? ای بیچاره، کجا می گریزی و از چه کسی می ترسی و سپس گوسفند را بر گردن سوار کرد و به گله باز گرداند. ☑️?خداوند به ملائکه فرمود: دیدید بنده من با آن گوسفند چطور مهربانی کرد و رنج برد و اذیت نکرد و او را بخشید؟ ? به عزتم که او را بلند مرتبه کنم و کلیم خویش گردانم و پیامبری اش دهم و به وی کتاب دهم و تا جهان باشد، از او گویند. ?احلی من العسل، ج 2، ص 954. ???? ??? ?? ? ??داستان های قرآنی ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
[جمعه 1396-07-07] [ 10:58:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تلنگر ...

بسم الله الرحمن الرحیم ?☘?☘?☘ ✳️ #تلنگر از بزرگى پرسیدند : اینهمه دعا کردی ، چه بدست آوردی؟ گفت : هیچ اما ، بعضی چیزهارو از دست دادم مثل : خشم ، نگرانی ، اضطراب‌ ، افسردگی ، ترس از پیری و مرگ ? گاهی با از دست دادن ها خیال آسوده تری داریم ? ?

موضوعات: اخلاق, داستانی
[پنجشنبه 1396-07-06] [ 05:25:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مناظره شیعه و وهابی ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???? ??? ?? ? ♥️? #ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ_ﺷﻴﻌﻪ_ﻭ_ﻭﻫﺎﺑﻰ ?✨ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩای ﺑﻴﻦ ﺷﻴﻌﻪ ﻭ ﻭﻫﺎﺑﻴﺖ ﺗﺸﮑﻴﻞ ﺑﺸﻮﺩ. از ﻭﻫﺎﺑﻴﺖ ﺻﺪ ﻧﻔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ?✨ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻓﻘﻂ ﻳﮏ ﺷﻴﻌﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﮐﻔﺸﺶ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻠﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ?ﻭﻫﺎﺑﻴﻮﻥ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻔﺸﺖ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻰ؟ ♥️✨ﺷﻴﻌﻪ ﮔﻔﺖ: ﺁﺧﺮ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﻫﺎﺑﻲ ﻫﺎ ﮐﻔﺶ ﻣﻰﺩﺯﺩﻳﺪﻧﺪ. :oops:?ﻭﻫﺎﺑﻴﻬﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭﻫﺎﺑﻴﺘﻰ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﮐﻔﺶ ﺑﺪﺯﺩﺩ. ??ﺷﻴﻌﻪ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻰ ﮐﻨﻴﺪ ﮐﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻤﺎ ﺑﺪﻋﺖ ﺍﺳﺖ و از ابتدا وجود نداشته! ✅♻️این شیعه باهوش کسی نبوده جز علامه‌حلی (ره) .. ???? ??? ?? ? کانال: ??داستان های قرآنی? ?[( @dastane_qorani )]?

موضوعات: اخلاق, داستانی
[چهارشنبه 1396-07-05] [ 02:28:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  زاهد ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???? ??? ?? ? ♥️? #حکایت_زیبای_پیرمردزاهد ?پیرمردی بود، که پس از پایان هر روزش از درد و از سختیهایش مینالید. دوستی، از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری؟ ?پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که باید آنها را رام کنم. دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظبشان باشم که بیرون نروند. ?دو تا عقاب هم دارم که باید آنها را هدایت و تربیت کنم. ?ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام. ? شیری، نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم. ?بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم، و در خدمتش باشم. ?مرد گفت: چه میگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر میشود انسانی اینهمه حیوان را باهم در یکجا، جمع کند و مراقبت کند؟ ?پیرمرد گفت: شوخی نمیکنم. اما حقیقت تلخ و دردناکیست: ?آن دو، باز چشمان منند، که باید با تلاش و کوشش از آنها مراقبت کنم. ?آن دو خرگوش پاهای منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند. ?آن دو عقاب نیز، دستان منند، که باید آنها را به کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم. ?آن مار، زبان من است، که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی از او، سر بزند. ?شیر، قلب من است که با وی همیشه در نبردم که مبادا، کارهای شروری از وی سرزند. ?و آن بیمار، جسم و جان من است، که محتاج هوشیاری، مراقبت وآگاهی من دارد… ? این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده، و امانم را بریده!…!!؟ ✅‼️ارسالی از دوست بزگوار و از اعضای کانال جناب آقای #علی_سنجری از شهرستان جیرفت ???? ??? ?? ? کانال: ??داستان های قرآنی? ?[( @dastane_qorani )]?

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 02:28:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت