بسم الله الرحمن الرحیم








خرداد 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  




جستجو




 
  کریم سیاه ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???✨ ??? ?? ? ?بسم الله الرحمن الرحیم ♥️? #داستان_کریم_سیاه ??آیة الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه یک قطعه کفن برای خودشان خریده بودند. ?✨ در حرم امیرمؤمنان علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشته، سپس در حرم امام حسین(ع) زیارت عاشورا را با تربت بر اطراف آن نوشته بودند. ??ایشان برای صله ارحام عازم یزد می شوند و در این سفر این کفن را با خودشان به یزد می برند. در شب اول ورودشان به یزد، در منزل یکی از دخترانشان استراحت می کنند. ??حضرت سیدالشهداء(ع) به خواب ایشان آمده و می فرمایند: ??یکی از دوستان ما فوت کرده و در مزار یزد منتظر کفن است. ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود. ?? ایشان بیدار می شود و می خوابد. دوبار دیگر این رؤیاتکرار می شود! ?? ایشان لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام کریم سیاه فوت کرده، او را غسل داده، روی سنگ نهاده، منتظر کفن هستند… ?? تا ایشان می رسد، می گویند:کفن را آوردند. مرحوم یزدی از آن ها می پرسد: شما کی هستید؟! ? می گویند:همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم. ? مرحوم یزدی می پرسد:این شخص کیست؟ ??می گویند: او شخصی به نام کریم سیاه است، یک فرد معمولی! ولی عاشق امام حسین(ع) بود. ?در هر کجا مجلسی به نام امام حسین(ع) برگزار می شد، او بدون هیچ تکلّفی حاضر می شد. ♥️?حسبن جان آقاو سرور و مولای من یعنی میشه اسم مارو هم جزو نوکرا و چاکرات بنویسی! _یعنی میشه لحضه جان دادن چشممون به جمال آقامون بیفته! ?جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام،ص97 ???✨ ??? ?? ? ??داستان های قرآنی ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
[یکشنبه 1396-07-02] [ 09:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پیروزی بر وسوسه ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???✨ ??? ?? ? ?? #مردپیروزی_بروسوسه ?بسیار زیبا ?? در میان یاران پیامبر اکرم صل الله علیه وآله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه به او نمیداد ـ ?روزها در مسجد وبازاروهمراه با مسلمانان بودولی شبها برای دزدی به خانه های مردم دستبرد میزد ! ♦️?روزی از روزها خانه ای را روز روشن در نظر گرفت و چون وچون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت از دیوار آن خانه بالا رفت ! ?از روی دیوار به درون خانه نگریست !خانه ای بود پر از اساس وزن جوانی که تنها در آن خانه به سر میبرد! شوهر آن زن مرده بود وزن هیچ کس را جز خدا نداشت! وتنها بود! وقسمتی از شب را به نامز شب وعبادت میگذراند! ?دزد جوان با دیدن جمال آن زن به هوس گناه افتاد!باخود گفت امشب شبه !مراد وبهره است! ??ناگهان جرقّه ای اللهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت! باخود گفت :گیرم که مال زن را دزدیدم ودامن عفتش را لکه دار کردم !! پس از مدتی میمیرم و در پیشگاه خداوند حاضر میشوم جواب صاحب روز جزا را چه بدهم?! :|?پس جوان از عمل خود پشیمان شد و از دیوار به زیر آمد و خجالت زده پایین آمد و به سوی منزلش روانه شد! صبح روز بعد به مسجد آمد وبه جمع یاران رسول خدا پیوست! ♦️?در این هنگام به پیامبر عرض کردند :زنی جوان با شما کار دارد! وی به مسجد در آمد و گفت: من زنی هستم دارای ثروت و وخانه!کسی را ندارم شب گذشته شبحی را روی دیوار خانه ام دیدم ! احتمال دادم دزد باشد خیلی ترسیدم و تا صبح نخوابیدم! از شما تقاضا دارم مرا شوهر دهید! چیزی نمیخواهم زیرا همه چیز دارم ! ?? در موقع پیامبر ص نظری به جمع انداخت و در آن جمع نظر محبت آمیزی به آن جوان دزد انداخت! واورا نزد خویش فراخواند! ?حضرت فرمود “ازدواج کرده ای? جوان گفت : “نه” ?حضرت فرمودند با این زن ازدواج میکنی! گفت: اختیار باشماست ? سپس پیامبر اکرم ان زن را برای او عقد کرد وسپس فرمود : همراه همسرت به خانه برو! ?جوان به خانه امد و بری شکرگذاری سخت مشغول عبادت شد! ♦️?زن که شگفت زده شده بود! مگر میشود داماد این همه عبادت کند! ? جوان پاسخ داد ; ?ای همسر باوفا عبادت من سببی دارد! :|✨من همان دزدی هستم که دیشب به خانه ات آمدم ‘ ولی برای رضای خدا از مال تو و تجاوز به حریم عفت تو خود داری کردم! وخداوند متعال تو را واین اساس را از راه حلال به من اعطا کرد! ??آیا نباید سخت مشغول شکر گذاری باشم! ?✨همسر لبخندی زد و گفت : آری بالاترین شکر گذاری نماز است! ?عرفان اسلامی ج 8 ص 25 ??? ?? ? ??داستان های قرآنی? ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 09:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تلنگر ...

بسم الله الرحمن الرحیم تلنگر 1 ✳️ علّامه مجلسی در دهه عاشورا در عالی قاپو در حضور شاه از هیئات عزاداران پذیرایی می کرد و خوش آمد می گفت. روز عاشورا می بینند ایشان نیامد. ? خود شاه عهده دار پذیرایی می شود و یکایک هیئات می آمدند تا هیئت حمّال ها وارد می شوند. ✳️ شاه می بیند: علّامه مجلسی با لباس سیاه بلند در میان آنها مشغول سینه زدن است. شاه فردا با جمعی به منزل علّامه مجلسی رفته و علّت را جویا می شود. ❇️ علّامه می گوید: روز تاسوعا که مشغول خوش آمد گفتن بودم در هنگام ورود دسته حمّال ها در میان آنها پیرمرد قوزداری بود که وقتی سینه می زد خیلی قیافه مضحکی پیدا می کرد. من بی اختیار تبسّمی کردم. ? شب رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را در خواب دیدم. سلام کردم. حضرت عنایت نفرمود. فرمودند: چرا امروز به سینه زن حسین من تبسّم کردی؟ عرض کردم: آقا عمدی نبود. فرمود: اگر عمدی بود که حسابت پاک بود. برای جبران کار امروزت فردا برو در دسته حمّال ها و سینه بزن. ✅ ما سمعت ممن رأیت ص 65-66

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 08:53:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شفاعت آقا علی اصغر علیه السلام ...

بسم الله الرحمن الرحیم ? صبیّه آیت الله قاروبی یکی دو شب پس از فوت پدر، ایشان را در خواب دید که فرمود: در حال احتضار برای اینکه خداوند زودتر جانم را بگیرد و راحت شوم او را به چند نفر قسم دادم امّا هیچ کدام پذیرفته نشد تا اینکه خدا را به حضرت علی اصغر (علیه السلام) قسم دادم و مورد قبول واقع شد و زودتر جان دادم. ✅ سینای معرفت ص 156

موضوعات: داستانی
 [ 08:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تقریر آیت الله خویی ...

بسم الله الرحمن الرحیم ✅ تقریر آیت الله خویی ❇️ آیت الله علوی از علماء خوانسار می فرمود: در درس میرزای نایینی شرکت می کردم. امّا چون مباحث ایشان بسیار دقیق و مشکل بود آیت الله خویی در ساعت بعد روی منبری می نشست و کاملاً آن را تقریر می کرد و گاهی جمعیّت شرکت کننده در جلسه تقریر بیش از جمعیّت درس خود مرحوم میرزا بود. ✳️ شمع همیشه فروزان ص 421

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 08:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مال حرام ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???? ??? ?? ? ♦️? #مـــــــــــــــــال حــــــــــــــــــــرام ??هنگامی که عمر بن سعد، یارانش را برای جنگ با امام حسین (علیه السلام) آماده کرد و آنها را در جایگاه خود مرتب کرد و پرچم ها را در جاهای خود نهاد، ?✔️امام حسین (علیه السلام) نیز یارانش را در جناح راست و چپ مرتب کرد! و آنان، امام حسین (علیه السلام) را از هر سو مانند حلقه ای در میان گرفتند. ♦️?در این هنگام، امام حسین (علیه السلام) از جمع یارانش بیرون آمد و نزدیک سپاه عمر سعد آمد و از آنان خواست که ساکت شوند! اما آنان نپذیرفتند.‼️ ??امام به آنها فرمود وای بر شما، چه زیانی می کنید اگر ساکت شوید و به سخن من گوش بسپارید، در حالی که من فقط شما را به راه هدایت فرا می خوانم❔ ☝️?هر کس مرا فرمان بَرَد، از ره یافتگان است و هر کس نافرمانی کند، از هلاک شدگان و همه شما از فرمان من سرپیچی می کنید و به گفته ام گوش نمی دهید، ??زیرا عطایای شما را از حرام پرداخته اند و درونتان از حرام، پُر شده است و از این رو خداوند بر دل هایتان مُهر زده است. ??(منظور آن است که پاداش ها و هدیه های پرداخت شده به آنان از بیت المال، به ناحق و حرام بوده است)❕ ?منبع: مقتل الحسین للخوارزمی ???? ??? ?? ? ??داستان های قرآنی ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 08:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  بانو امین ...

بسم الله الرحمن الرحیم بانو امین (ره) علامه جعفری، علامه طباطبایی و شهید مطهری از بانوامین تقاضای وقت می‌کردند شاگرد بانو امین تصریح کرد: به خاطر دارم که آن زمان علامه جعفری، علامه طباطبایی و شهید مطهری از کشورمان و بسیاری از علمای دیگر هم از نجف و جاهای دیگر برای دیدار ایشان درخواست وقت می‌کردند. بانو قلمکار با اشاره به شرایط اجتماعی زمانه بانو امین عنوان کرد: بانو امین نمونه بارز یک زن مسلمان واقعی در همین عصر است.  زنی که دوران زندگی او مقارن با استعمار انگلیس و حضور بیگانگان در کشور بود که برای رسیدن به اهداف شوم خود سعی وافر در بی‌هویت کردن زن مسلمان ایرانی داشتند و به همین لحاظ توسط رضاخان و عمال او بی‎حجابی زن را مطرح کرده و دامن زدند. این بانو با داشتن زندگی اشرافی بدون اینکه از منزل خارج شوند، در عین اینکه وظایف همسرداری و بچه‎داری و مدیریت خوب منزل را بر عهده داشتند، درس خواندند و فقیه، فیلسوف و عارف شدند و کتاب‌های متعدد عربی و فارسی در جهات مختلف علمی تألیف کردند که مورد تایید علمای زمان خود قرار گرفته و از دست علمای تراز اول اجازه اجتهاد کسب کردند.

موضوعات: اخلاق, داستانی
[شنبه 1396-07-01] [ 02:11:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نامه ی یک زن آمریکایی به زنان مسلمان( قسمت دوم) ...

ادامه نامه زن آمریکایی به زنان مسلمان می خواهم تو را به اعماق قلبم راه دهم و سرّی را با تو در میان گذارم ؛ احیاناً اگر کنجکاوی : ارتباط نامشروع قبل از ازدواج چندان هم جالب نیست. ما جسم مان را به مردانی دادیم که عاشقشان بودیم ، فکر می کردیم این راهی است تا آنها نیز عاشقمان شوند و با ما ازدواج کنند، همانطوری که همیشه در تلویزیون دیده بودیم . اما بدون امنیت ازدواج و علم قطعی به اینکه او همیشه با ما خواهد بود ، حتی لذت بخش هم نیست !! چنین است مسخرگی و وارونگی آن ، فقط یک هدر رفتن است . تو می مانی و اشکهایت . به عنوان یک زن که با زن دیگر صحبت می کند ، باور دارم که تو این را فهمیدی برای اینکه فقط یک زن می تواند حقیقتا بفهمد در قلب زن دیگر چیست. حقیقتاً ما همه شبیه یکدیگریم علیرغم نژاد ، دین و ملیتمان ، قلب یک زن همه جا یک شکل است . ما عشق می ورزیم ، این کاری است که به بهترین وجه انجام می دهیم . ما خانواده هایمان را پرورش می دهیم و به مردی که دوستش داریم، آرامش و قدرت می دهیم. اما ما زنان آمریکایی فریب خورده ایم در این باور که ما سعادتمند ترین هستیم چون شغل داریم، خانه هایی شخصی داریم که می توانیم در آن تنها زندگی کنیم و آزادی، که عشق خود را نثار هر کس که می خواهیم کنیم . این آزادی نیست و آن عشق نیست. فقط در پناهگاه امن ازدواج است که جسم و قلب یک زن می تواند ، برای عشق ورزیدن احساس امنیت کند . به چیزی کمتر از این، تن نده ، ارزش ندارد. تو حتی آن را دوست نخواهی داشت و پس از آن، حتی خودت را هم کمتر دوست خواهی داشت، سپس او نیز تو را ترک خواهد کرد. گناه هرگز فایده ای ندارد ، همیشه تو را فریب می دهد . هرچند شرافت و کرامتم را باز پس گرفته ام ، اما هنوز هیچ چیزی جای اینکه شرافتم را از اول نمی دادم ، نمی گیرد. ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان، مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این ماییم که مورد ظلم واقع شده ایم ، برده ی مدهایی هستیم که پستمان می کند ، نسبت به وزن و انداممان عُقده ای شده ایم، و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند (مسئولیت پذیر باشند)… در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است. ما مخفیانه تو را تحسین می کنیم و به تو رشک می ورزیم ، با وجود اینکه برخی از ما آن را اقرار نمی کنیم. خواهش می کنم به دیده تحقیر به ما نگاه نکنید یا فکر نکنید ما این چیزها را اینگونه که هست، دوست داریم .این تقصیر ما نیست. اکثر ما پدرانی نداشتیم تا وقتی نوجوان بودیم، از ما حمایت کنند چون خانواده های ما متلاشی شده اند. تو می دانی چه کسی پشت این نقشه است. خواهران من، گول نخورید. نگذارید شما را هم بگیرند. پاک و با نجابت بمانید. ما زنان مسیحی، حقیقتاً نیاز داریم ببینیم زندگی زنان چگونه باید باشد. به تو نیاز داریم تا برای ما الگویی باشی، برای اینکه ما گمشده ایم. پاکی ات را نگه دار. به خاطر داشته باش، آب ریخته شده را نمی توان جمع کرد. پس با دقت محافظت کن! امیدوارم این نصیحت را با همان روحیه ای که نیت شده بود دریافت کنی : روحیه دوستی ، احترام و تحسین. با محبت از طرف خواهر مسیحیت: جواَنا فرانسیس نویسنده و روزنامه نگار – ایالات متحده آمریکا

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 02:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نامه ی یک زن آمریکایی به زنان مسلمان ...

بسم الله الرحمن الرحیم نامه ی یک زن آمریکایی به زنان مسلمان متن نامه «جوانا فرانسیس» نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی به زنان مسلمان لبنان: در میان تهاجمات اسرائیل در لبنان و جنگ ترور صهیونیست‌ها، اکنون مسائل جهانی به موضوع اصلی خانواده‌های آمریکایی بدل شده است.من کشتار ،مرگ و نابودی را که در لبنان اتفاق افتاده می بینم ،اما من چیز دیگری را هم می بینم. من تو را می بینم… من نمی توانم کمکی بکنم اما می ببینم که تقریبا هر زنی ،بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند. می بینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد . اما این فقط زیبایی بیرونی نیست ، که متوجه آن می شوم،من چیزی عجیب در درون خود احساس می کنم ،غبطه می خورم… اما نمی توانم چیزی بگویم ؛ فقط قدرت ، زیبایی، عفت و بیش از همه رضایت و شادی تو را تحسین می کنم. آری ، عجیب است اما به ذهن من خطور می کند که تو هر چند تحت بمباران اما از ما ، خوشحال تری. چرا که تو هنوز زندگی طبیعی یک زن را داری . شیوه ای که زنان از ابتدا همواره چنین زندگی می کردند . در غرب هم تا دهه 1960 اینچنین معمول بود، تا اینکه به وسیله دشمنی مشترک بمباران شدیم. اما ما با مهمات واقعی بمباران نشدیم ، بلکه با فساد اخلاقی و نیرنگ آلود و زیرکانه از طریق وسوسه بمباران شدیم. آنها به جای استفاده از بمب افکن ها و جنگنده های آمریکایی ، ما را از هالیوود بمباران کردند. آنها می خواهند بعد از آنکه از بمباران زیرساخت های کشورهای شما فارغ شدند، شما را نیز اینگونه بمباران کنند . نمی خواهم این برای تو هم اتفاق بیفتد. تو هم احساس خفّت خواهی کرد همانطور که ما می کنیم. تو می توانی از این بمباران ها دوری کنی ، اگر لطف کنی ، و به ما که از نفوذ شیطانی آنها تلفات جدی داده ایم، گوش کنی. برای اینکه هر چیزی که از هالیوود می بینی ، مشتی دروغ است ، تحریف است، نیرنگی ماهرانه است آنها روابط نا مشروع را تحت عنوان سرگرمی بی ضرر جلوه می دهند ، برای اینکه هدف آنها انهدام اساس اخلاق جوامعی است که تشعشعات و امواج برنامه های سمّی شان را به آنان مخابره می کنند . ملتمسانه از تو می خواهم سم آنها را نخوری . وقتی که از آن خوردی، هیچ پاد زهری برای آن نیست !! ممکن است نسبتاً بهبود بیابی ، اما هرگز همچون قبل نخواهی شد. بهتر است کاملاً از این سم دوری کنی ، تا اینکه به دنبال شفا از آسیب هایی که بوجود می آورد باشی. آنها سعی دارند، با فیلم ها و نماهنگهای شهوت انگیز ، به دروغ ما زنان آمریکایی را شاد و راضی نشان دهند ، مفتخر به لباس پوشیدن چون هرزه ها و قانع بودن به نداشتن خانواده ؛ و تو را اینچنین وسوسه می کنند . اکثر ما شاد نیستیم، به من اعتماد کن ! میلیون ها نفر از ما داروهای ضد افسردگی مصرف می کنیم ، از شغل هایمان متنفریم و شب ها به خاطر مردانی که می گفتند دوستمان دارند، ولی حریصانه از ما سوءاستفاده می کنند و می روند ، گریه می کنیم. آنها می خواهند خانواده های شما را از بین ببرند و شما را متقاعد کنند که فرزندان کمتری داشته باشید . آنها با جلوه دادن ازدواج به عنوان شکلی از بردگی ، مادری به عنوان نفرین و با جلوه دادن با حیا بودن و پاک ماندن به عنوان عقب افتادگی و اُمُلی چنین می کنند . آنها می خواهند خودت ، ارزش خودت را پایین آوری و ایمان و اعتقاداتت را از دست بدهی . آنها مانند شیطانی هستند که (آدم و حوا) را فریب دادند ، تو فریب نخور! برای خودت ارزش قائل باش : من تو را به عنوان گوهر گران قیمت، طلای ناب ، یا مروارید گرانبها می بینم، (برگرفته از انجیل متی 13 :45). همه ی زنان مرواریدهای گرانبهایی هستند، اما برخی از ما در مورد ارزش پاکدامنی مان فریب خوردیم. عیسی گفت : «آنچه مقدس است ، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوک وحشی نیندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگشته ، شما را بدرند.» (متی فصل 7 عبارت 6 ) مرواریدهای وجودیمان بسیار گرانبها هستند ، اما آنها می خواهند به ما بقبولانند که بی ارزشند. ولی باورم کن! هیچ جایگزینی برای این نیست که بتوان در آیینه نگاه کرد و بازتاب پاکدامنی ، نجابت و عزت نفس خود را در آن دید . مُدهایی که از زیر دست خیاطان غربی بیرون می آیند برای این طراحی می شوند که به تو بقبولاند که ارزشمندترین سرمایه تو ، جذابیت جسمی توست . اما لباسهای عفیف تو و حجاب تو در واقع پرجاذبه تر از هر مُد غربی است، برای اینکه آنها تو را به صورت اسرارآمیزی پوشانده اند و عزت نفس و اعتماد به نفس تو را جلوه می دهند . جاذبه های جسمانی زن باید از چشمان بی لیاقت پوشانده شود، البته این باید هدیه ای باشد از طرف تو برای مردی که تو را آنقدر دوست دارد و برایت احترام قائل است که با تو ازدواج می کند . و از آنجا که مردان شما مرد اند و با غیرت و دلاور ، حق آنان نیز چیزی کمتر از بهترینی که تو عرضه کنی نیست . مردان ما دیگر حتی پاکدامنی نمی خواهند، آنها دُرّ گرانبها را درک نمی کنند ؛ آنها سنگ مصنوعی پر زرق و برق را انتخاب می کنند تا آن را نیز (پس از سوءاستفاده) رها کنند! گوهربارترین سرمایه های تو زیبایی درونی ات ، نجابتت ، و آن چیزیست که تو را تو کرده است. اما متوجه شدم برخی زنان مسلمان از حدود تجاوز می کنند و حتی در حین حجابشان سعی دارند تا جایی که ممکن است مانند غربی ها شوند (قسمتی از موهایشان نشان داده می شود (آرایش داشته باشند و …). چرا تقلید کنید از زنانی که به خاطر عفت و پاکدامنی ازدست رفته شان پشیمانند یا به زودی پشیمان خواهند شد؟ هیچ جبرانی برای آن ازدست رفته نیست. شما الماس های بی عیب هستید. نگذارید آنها شما را بفریبند و تبدیل به سنگ بدلی شوید . زیرا که هر آنچه شما در مجلات مد و تلویزیون های غرب می بینید، دروغ است . این دام شیطان است . طلا نمای ابلهان است. می خواهم تو را به اعماق قلبم راه دهم و سرّی را با تو در میان گذارم ؛ احیاناً اگر کنجکاوی : ارتباط نامشروع قبل از ازدواج چندان هم جالب نیست. ما جسم مان را به مردانی

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 01:59:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت