بسم الله الرحمن الرحیم








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




جستجو




 
  مشتریان شیطان ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???✨ ??? ?? ? ?♨️ #مشتری_های_شیطان ♻️?در احادیث آمده است که روزی حضرت عیسی علیه السلام به ابلیس برخورد برخورد کرد: در حالی که او پنج جنس سرخ رنگ را باخود حمل میکرد و هرکدام به دسته ای مربوط میشدند! ?عیسی علیه السلام از ابلیس پرسید: این ها چیستند!? ♦️ پاسخ داد:! اجناسی که مشتری های مختلفی به سراغ آن ها می آیند !! ?عیسی علیه السلام پرسید;آن اجناس کدامند ? ?گفت:یکی از آن ها ظلم و جور است ?عیسی علیه السلام پرسید مشتری آن چه کسانی هستند! ♦️گفت;شاهان و قدرتمندان !! ?وافزود: دومی از آن ها “کبر” است! ?فرمود :این را چه کسی خریدار خریدار است? ♦️گفت ; کد خدایان !!! ?سومی حسد است ! ?حضرت فرمود :این را چه کسی خریدار است? ♦️گفت: دانشمندان ! ?چهارمی از آن ها “خیانت ” است! ?فرمود :این را چه کسی خریدار است? ♦️گفت; “تجار ” ?پنجمی از آن ها مکر و فر یبکاری است!! ?فرمود :این را چه کسی خریدار است? ♦️گفت: زنان ?ان شالله هیچ کدام مشتری شیطان نباشیم صلوات ???✨ ??? ?? ? ??داستان های قرآنی? ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
[دوشنبه 1396-07-03] [ 05:24:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شیعه واقعی ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???✨ ??? ?? ? ?✨ #شیعه_واقعی ??یکی از یاران به نام سهل خراسانی خدمت #امام صادق ع می رسد و حین گفتگو مکرر از ایشان سوال می کنند که!   آقا چرا #قیام نمی فرمایید؟ ‼️ ❕?چرا تشکیل حکومت اسلامی نمی دهید؟ ♻️با این که فقط در خراسان صد هزار شیعه ی طرفدار و شمشیر زن دارید، چرا نشسته اید و قیام نمی کنید؟ ? امام صادق (ع) از کنیزشان می خواهد که تنور را روشن کنند و بعد بی مقدمه به سهل می فرماید که: ” برو و داخل تنور بنشین ✨سهل می ترسد و می گوید: “آقای من! مرا به آتش عذاب مکن.. از من بگذر که خدای از تو بگذرد. ?امام دیگر چیزی نگفتند تا اینکه در همین شرایط، هارون مکی که مومنی وارسته و از یاران امام بود وارد شد. ? امام به او فرمود: ” کفش هایت را کناری بگذار و وارد تنور آتش شو و در آن بنشین او بی درنگ داخل تنور داغ شد و در آن نشست. ?✨امام پس از مدتی که با آن خراسانی صحبت می فرمود و از اوضاع و احوال خراسان جوری سخن می گفت که گویا از خود سهل هم بیشتر و بهتر بر مسایل خراسان واقف است، به وی فرمود: “برخیز و داخل تنور را نگاه کن سهل برخاست، به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی با آرامش تمام در میان آتش نشسته است. ?آن گاه امام فرمود: در خراسان چند نفر (شیعه)  مثل این مرد دارید ؟ ?سهل عرض کرد: سوگند به خدا، حتی یک نفر هم این طور نداریم. ??فرمود: ما تا وقتی پنج نفر همراه واقعی نداشته باشیم قیام  نمی کنیم… ?ما به زمان انجام تکلیف آگاه تریم ???✨ ??? ?? ? ??داستان های قرآنی? ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 05:22:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  کریم سیاه ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???✨ ??? ?? ? ?بسم الله الرحمن الرحیم ♥️? #داستان_کریم_سیاه ??آیة الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه یک قطعه کفن برای خودشان خریده بودند. ?✨ در حرم امیرمؤمنان علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشته، سپس در حرم امام حسین(ع) زیارت عاشورا را با تربت بر اطراف آن نوشته بودند. ??ایشان برای صله ارحام عازم یزد می شوند و در این سفر این کفن را با خودشان به یزد می برند. در شب اول ورودشان به یزد، در منزل یکی از دخترانشان استراحت می کنند. ??حضرت سیدالشهداء(ع) به خواب ایشان آمده و می فرمایند: ??یکی از دوستان ما فوت کرده و در مزار یزد منتظر کفن است. ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود. ?? ایشان بیدار می شود و می خوابد. دوبار دیگر این رؤیاتکرار می شود! ?? ایشان لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام کریم سیاه فوت کرده، او را غسل داده، روی سنگ نهاده، منتظر کفن هستند… ?? تا ایشان می رسد، می گویند:کفن را آوردند. مرحوم یزدی از آن ها می پرسد: شما کی هستید؟! ? می گویند:همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم. ? مرحوم یزدی می پرسد:این شخص کیست؟ ??می گویند: او شخصی به نام کریم سیاه است، یک فرد معمولی! ولی عاشق امام حسین(ع) بود. ?در هر کجا مجلسی به نام امام حسین(ع) برگزار می شد، او بدون هیچ تکلّفی حاضر می شد. ♥️?حسبن جان آقاو سرور و مولای من یعنی میشه اسم مارو هم جزو نوکرا و چاکرات بنویسی! _یعنی میشه لحضه جان دادن چشممون به جمال آقامون بیفته! ?جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام،ص97 ???✨ ??? ?? ? ??داستان های قرآنی ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
[یکشنبه 1396-07-02] [ 09:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پیروزی بر وسوسه ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???✨ ??? ?? ? ?? #مردپیروزی_بروسوسه ?بسیار زیبا ?? در میان یاران پیامبر اکرم صل الله علیه وآله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه به او نمیداد ـ ?روزها در مسجد وبازاروهمراه با مسلمانان بودولی شبها برای دزدی به خانه های مردم دستبرد میزد ! ♦️?روزی از روزها خانه ای را روز روشن در نظر گرفت و چون وچون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت از دیوار آن خانه بالا رفت ! ?از روی دیوار به درون خانه نگریست !خانه ای بود پر از اساس وزن جوانی که تنها در آن خانه به سر میبرد! شوهر آن زن مرده بود وزن هیچ کس را جز خدا نداشت! وتنها بود! وقسمتی از شب را به نامز شب وعبادت میگذراند! ?دزد جوان با دیدن جمال آن زن به هوس گناه افتاد!باخود گفت امشب شبه !مراد وبهره است! ??ناگهان جرقّه ای اللهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت! باخود گفت :گیرم که مال زن را دزدیدم ودامن عفتش را لکه دار کردم !! پس از مدتی میمیرم و در پیشگاه خداوند حاضر میشوم جواب صاحب روز جزا را چه بدهم?! :|?پس جوان از عمل خود پشیمان شد و از دیوار به زیر آمد و خجالت زده پایین آمد و به سوی منزلش روانه شد! صبح روز بعد به مسجد آمد وبه جمع یاران رسول خدا پیوست! ♦️?در این هنگام به پیامبر عرض کردند :زنی جوان با شما کار دارد! وی به مسجد در آمد و گفت: من زنی هستم دارای ثروت و وخانه!کسی را ندارم شب گذشته شبحی را روی دیوار خانه ام دیدم ! احتمال دادم دزد باشد خیلی ترسیدم و تا صبح نخوابیدم! از شما تقاضا دارم مرا شوهر دهید! چیزی نمیخواهم زیرا همه چیز دارم ! ?? در موقع پیامبر ص نظری به جمع انداخت و در آن جمع نظر محبت آمیزی به آن جوان دزد انداخت! واورا نزد خویش فراخواند! ?حضرت فرمود “ازدواج کرده ای? جوان گفت : “نه” ?حضرت فرمودند با این زن ازدواج میکنی! گفت: اختیار باشماست ? سپس پیامبر اکرم ان زن را برای او عقد کرد وسپس فرمود : همراه همسرت به خانه برو! ?جوان به خانه امد و بری شکرگذاری سخت مشغول عبادت شد! ♦️?زن که شگفت زده شده بود! مگر میشود داماد این همه عبادت کند! ? جوان پاسخ داد ; ?ای همسر باوفا عبادت من سببی دارد! :|✨من همان دزدی هستم که دیشب به خانه ات آمدم ‘ ولی برای رضای خدا از مال تو و تجاوز به حریم عفت تو خود داری کردم! وخداوند متعال تو را واین اساس را از راه حلال به من اعطا کرد! ??آیا نباید سخت مشغول شکر گذاری باشم! ?✨همسر لبخندی زد و گفت : آری بالاترین شکر گذاری نماز است! ?عرفان اسلامی ج 8 ص 25 ??? ?? ? ??داستان های قرآنی? ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 09:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تلنگر ...

بسم الله الرحمن الرحیم تلنگر 1 ✳️ علّامه مجلسی در دهه عاشورا در عالی قاپو در حضور شاه از هیئات عزاداران پذیرایی می کرد و خوش آمد می گفت. روز عاشورا می بینند ایشان نیامد. ? خود شاه عهده دار پذیرایی می شود و یکایک هیئات می آمدند تا هیئت حمّال ها وارد می شوند. ✳️ شاه می بیند: علّامه مجلسی با لباس سیاه بلند در میان آنها مشغول سینه زدن است. شاه فردا با جمعی به منزل علّامه مجلسی رفته و علّت را جویا می شود. ❇️ علّامه می گوید: روز تاسوعا که مشغول خوش آمد گفتن بودم در هنگام ورود دسته حمّال ها در میان آنها پیرمرد قوزداری بود که وقتی سینه می زد خیلی قیافه مضحکی پیدا می کرد. من بی اختیار تبسّمی کردم. ? شب رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را در خواب دیدم. سلام کردم. حضرت عنایت نفرمود. فرمودند: چرا امروز به سینه زن حسین من تبسّم کردی؟ عرض کردم: آقا عمدی نبود. فرمود: اگر عمدی بود که حسابت پاک بود. برای جبران کار امروزت فردا برو در دسته حمّال ها و سینه بزن. ✅ ما سمعت ممن رأیت ص 65-66

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 08:53:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  آیت الله خویی ...

بسم الله الرحمن الرحیم ? مرحوم آیت الله خویی از نوجوانی برای مصائب اهل بیت (علیهم السلام) بسیار بکّاء بودند و هر وقت جلسه روضه می رفتیم می گفتند: سیّد ابوالقاسم آمد.ایشان چنان ضجّه می زد و گریه می کرد که مجلس را تحت تأثیر گریه های خود قرار می داد و از مجلس که بیرون می آمد شال سبزی که داشت فشار می داد و اشک های ایشان از آن می چکید. ✅ شمع همیشه فروزان ص 262 @feghhvosol ?@fiqh_osoul

موضوعات: اخلاق
 [ 08:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شفاعت آقا علی اصغر علیه السلام ...

بسم الله الرحمن الرحیم ? صبیّه آیت الله قاروبی یکی دو شب پس از فوت پدر، ایشان را در خواب دید که فرمود: در حال احتضار برای اینکه خداوند زودتر جانم را بگیرد و راحت شوم او را به چند نفر قسم دادم امّا هیچ کدام پذیرفته نشد تا اینکه خدا را به حضرت علی اصغر (علیه السلام) قسم دادم و مورد قبول واقع شد و زودتر جان دادم. ✅ سینای معرفت ص 156

موضوعات: داستانی
 [ 08:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تلنگر 2 ...

بسم الله الرحمن الرحیم
تلنگر2
✅ روزی صدای فریاد شیخ جعفر کاشف الغطاء را می شنوند. می پرسند چه شده است؟ ❇️ می گوید: مسأله فقهی در نظرم بود که علماء قدیم فتوا داده بودند ولی هر چه گشتم دلیل آن را پیدا نکردم پیش خود گفتم: خدای متعال علما را جزای خیر دهد حکمی بدون دلیل کرده اند سپس خوابیدم. 💠 در خواب دیدم همه علماء جمعند و صاحب شرایع درس می دهد و من هم وارد شدم و سلام کردم ولی جواب من را از روی اکراه دادند و با کمال خشونت فرمودند: ای جعفر ✳️ علمای شیعه زحمات زیادی کشیده اند تا روایات را از بلاد مختلف جمع کرده اند در حالی که تو به قدر چهار ساعت بر روی فرش نشسته و به علماء اعتراض می کنی. دلیل این حکم در چند جای کتاب کسی که کنار منبر نشسته است وجود دارد. دیدم کنار منبر فیض کاشانی نشسته است. از این کلام محقق لرزه بر اندامم افتاد و از خواب بیدار شدم. *️⃣ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری ص 153

موضوعات: اخلاق
 [ 08:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تقریر آیت الله خویی ...

بسم الله الرحمن الرحیم ✅ تقریر آیت الله خویی ❇️ آیت الله علوی از علماء خوانسار می فرمود: در درس میرزای نایینی شرکت می کردم. امّا چون مباحث ایشان بسیار دقیق و مشکل بود آیت الله خویی در ساعت بعد روی منبری می نشست و کاملاً آن را تقریر می کرد و گاهی جمعیّت شرکت کننده در جلسه تقریر بیش از جمعیّت درس خود مرحوم میرزا بود. ✳️ شمع همیشه فروزان ص 421

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 08:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مال حرام ...

بسم الله الرحمن الرحیم ???? ??? ?? ? ♦️? #مـــــــــــــــــال حــــــــــــــــــــرام ??هنگامی که عمر بن سعد، یارانش را برای جنگ با امام حسین (علیه السلام) آماده کرد و آنها را در جایگاه خود مرتب کرد و پرچم ها را در جاهای خود نهاد، ?✔️امام حسین (علیه السلام) نیز یارانش را در جناح راست و چپ مرتب کرد! و آنان، امام حسین (علیه السلام) را از هر سو مانند حلقه ای در میان گرفتند. ♦️?در این هنگام، امام حسین (علیه السلام) از جمع یارانش بیرون آمد و نزدیک سپاه عمر سعد آمد و از آنان خواست که ساکت شوند! اما آنان نپذیرفتند.‼️ ??امام به آنها فرمود وای بر شما، چه زیانی می کنید اگر ساکت شوید و به سخن من گوش بسپارید، در حالی که من فقط شما را به راه هدایت فرا می خوانم❔ ☝️?هر کس مرا فرمان بَرَد، از ره یافتگان است و هر کس نافرمانی کند، از هلاک شدگان و همه شما از فرمان من سرپیچی می کنید و به گفته ام گوش نمی دهید، ??زیرا عطایای شما را از حرام پرداخته اند و درونتان از حرام، پُر شده است و از این رو خداوند بر دل هایتان مُهر زده است. ??(منظور آن است که پاداش ها و هدیه های پرداخت شده به آنان از بیت المال، به ناحق و حرام بوده است)❕ ?منبع: مقتل الحسین للخوارزمی ???? ??? ?? ? ??داستان های قرآنی ?[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخلاق, داستانی
 [ 08:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت