بسم الله الرحمن الرحیم








فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31




جستجو




 
  اخلاق نیکو ...

بسم الله الرحمن الرحیم

#اخلاق_نیکو

🔸 یک یهودی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم چند دینار طلب کار بود، روزی تقاضای پرداخت طلب خود را نمود،
🔅 پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمود:
اکنون پولی ندارم. یهودی گفت: از شما جدا نمی‌شوم تا طلب مرا بپردازید.

🔰🌿ایشان فرمود: من نیز در اینجا با تو می‌نشینم، به‌اندازه‌ای نشست که نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و صبح روز بعد را همان‌جا خواند.
یاران پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم، یهودی را تهدید کردند ولی حضرت به آن‌ها فرمود: این چه‌کاری است می‌کنید؟

♦️ عرض کردند: چگونه یک یهودی شما را بازداشت کند؟ فرمود: خداوند مرا مبعوث نکرده تا به کسانی که معاهده مذهبی با من دارند یا غیر آن‌ها، ستم روا دارم.
☀️صبح روز بعد نیز تا طلوع آفتاب نزد یهودی نشست.

🌸در این هنگام یهودی شهادتین را گفت و بعد نیمی از اموال و ثروت خود را در راه خدا داد و سپس افزود:
🌱🍃 ای رسول خدا! به خدا سوگند کاری که نسبت به شما انجام دادم از روی جسارت نبود، بلکه می‌خواستم ببینم آیا اوصافی که در تورات درباره پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم آمده است با شما مطابقت دارد یا خیر،
📖زیرا من در تورات خوانده‌ام که محمد بن عبدالله در مکه متولد می‌شود و به مدینه هجرت می‌کند، او درشت‌خو و بداخلاق نیست، با صدای بلند سخن نمی‌گوید، بد زبان و ناسزاگو نمی‌باشد.

🔵🔺 اکنون به یگانگی خدا و پیامبری شما گواهی می‌دهم و تمام ثروت من در اختیار شما قرار دارد، هر طور خدا دستور دهد، درباره آن عمل کنید.1

هیچ اهلیت به از خُلق نکو
من ندیدیم در جهان جست و جو

📙منبع: با اقتباس و ویراست از کتاب یک‌صد موضوع پانصد داستان

📜[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخبار
[دوشنبه 1396-08-01] [ 08:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  توجیه زن گنهکار ...

بسم الله الرحمن الرحیم

#توجیه_زن_گناهکاردرقیامت

🌺🍀امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:

🔴🌿(روز قیامت) زن زیبا را که به خاطر زیبایی اش در #فتنه افتاده است، و فریب زیبائی اش را خورده (و به #بی_حجابی و بی عفتی و گناه آلوده شده)، برای #حساب می آورند.

🕋 پس به خدا می گوید، خدایا، تو خود مرا زیبا خلق کردی و به سبب آن در فتنه افتادم.

🔴👌پس حضرت مریم سلام الله علیها را حاضر می کنند و ندا داده می شود:

☝️ آیا تو زیباتری یا مریم؟ ما او را در نهایت زیبائی آفریدیم، امّا او گناه نکرد …

📙کافی ج8 ص228

📜[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخبار
 [ 08:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مشتری های شیطان ...

بسم الله الرحمن الرحیم

#مشتری_های_شیطان

♻️🔰در احادیث آمده است که روزی حضرت عیسی علیه السلام به ابلیس برخورد برخورد کرد:
در حالی که او پنج جنس سرخ رنگ را باخود حمل میکرد و هرکدام به دسته ای مربوط میشدند!

🔸عیسی علیه السلام از ابلیس پرسید: این ها چیستند!?
♦️ پاسخ داد:!
اجناسی که مشتری های مختلفی به سراغ آن ها می آیند !!
🔸عیسی علیه السلام پرسید;آن اجناس کدامند ?

🔘گفت:یکی از آن ها ظلم و جور است
🔸عیسی علیه السلام پرسید مشتری آن چه کسانی هستند!
♦️گفت;شاهان و قدرتمندان !!

🔘وافزود: دومی از آن ها “کبر” است!
🔸فرمود :این را چه کسی خریدار خریدار است?
♦️گفت ; کد خدایان !!!

🔘سومی حسد است !
🔸حضرت فرمود :این را چه کسی خریدار است?
♦️گفت: دانشمندان !

🔘چهارمی از آن ها “خیانت ” است!
🔸فرمود :این را چه کسی خریدار است?
♦️گفت; “تجار “

🔘پنجمی از آن ها مکر و فر یبکاری است!!

🔸فرمود :این را چه کسی خریدار است?
♦️گفت: زنان

🍁ان شالله هیچ کدام مشتری شیطان نباشیم
صلوات
📜[( @dastane_qorani )]

موضوعات: اخبار
 [ 08:11:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  حضرت عیسی علیه السلام و ابلیس ...

بسم الله الرحمن الرحیم
🌼🍁 #داستان_حضرت_عیسی_وابلیس

🔸روزى ابلیس بر حضرت عیسى مسیح ظاهر شد، و به او گفت:

🌳مگر تو نمی گویی هیچ چیزی به انسان نمی‌رسد مگر این‌ که خداوند آن را برایش مقدر کرده باشد.

🔸حضرت عیسى پاسخ داد: « آرى ، چنین است‌.
ابلیس گفت:
👈پس بیا خودت را از بالاى این قله‌ی کوه به پایین پرت کن .
اگر براى تو سلامتى مقدر شده باشد سالم خواهى ماند، و اگر سلامتى مقدر نشده بود که …

🌹🌿حضرت عیسى فرمودند:
« اى ملعون، #خداوند بنده‌اش را امتحان میکند، #نه_بنده خدایش را …!

موضوعات: اخبار
 [ 08:10:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  🔹 #قضاوت_های بی نظیر 🔹 ...

بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_علی علیه السلام

🔸#ازدواج_زنی_با_پسرش

🍁در زمان خلافت عمر، جوانی به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد و ناله سر می‏داد که:

خدایا بین من و مادرم حکم کن.
عمر از او پرسید:

مگر مادرت چه کرده است⁉️
چرا درباره او شکایت می‏کنی⁉️

🔸جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده..
اکنون که بزرگ شده ‏ام و خوب و بد را تشخیص می‏دهم، مرا طرد کرده و می‏گوید تو فرزند من نیستی!
حال آنکه او مادر من و من فرزند او هستم.

🔸عمر دستور داد زن را بیاورند. زن که فهمید علت احضارش چیست، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.
عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.
جوان گفته ‏های خود را تکرار کرد و قسم یاد کرد که این زن مادر من است.
🍀عمر به زن گفت:
شما در جواب چه می‏گویید؟

🔹زن پاسخ داد: خدا را شاهد می‏گیرم و به پیغمبر سوگند یاد می‏کنم که این پسر را نمی‏شناسم. او با چنین ادعایی می‏ خواهد مرا در بین قبیله و خویشاوندانم بی ‏آبرو سازد.
من زنی از خاندان قریشم و تابحال شوهر نکرده‏ام و هنوز هم ب‏اکره ام.
در چنین حالتی چگونه ممکن او فرزند من باشد؟!

🔹عمر پرسید: آیا شاهد داری؟
زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.
👇
آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ می‏گوید و نیز گواهی دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است.

🔸عمر دستور داد که پسر را زندانی کنند تا درباره شهود تحقیق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفتری مجازات گردد.

مأموران در حالی که پسر را به سوی زندان می ‏بردند،
با حضرت علی علیه‏ السلام برخورد نمودند. پسر فریاد زد:

🔸یا علی! به دادم برس، زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد.

حضرت فرمود: او را نزد عمر برگردانید. چون بازگردانده شد، عمر گفت: من دستور زندان داده بودم. برای چه او را آوردید

گفتند:حضرت علی علیه‏ السلام دستور داد برگردانیدو با دستور علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام مخالفت نکنید.

🔸در این وقت حضرت علی علیه‏السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار کنند. او را آوردند. آنگاه حضرت به پسر فرمود:

ادعای خود را بیان کن.
جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.
حضرت علی علیه‏السلام رو به عمر کرد و گفت:
آیا مایلی من درباره این دو نفر قضاوت کنم؟

🔸عمر گفت: سبحان الله! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده ‏ام که فرمود:
علی بن ابی‏طالب علیه‏ السلام از همه شما داناتر است.

حضرت به زن فرمود: درباره ادعای خود شاهد داری؟

گفت: بلی! چهل شاهد دارم که همگی حاضرند. در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پیش گواهی دادند.

🔸حضرت علی علیه ‏السلام فرمود: طبق رضای خداوند حکم می‏کنم. همان حکمی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من آموخته است.
سپس به زن فرمود: آیا در کارهای خود سرپرست و صاحب اختیار داری؟

زن پاسخ داد: بلی!
این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند. آنگاه حضرت به برادران زن فرمود:

آیا درباره خود و خواهرتان به من اجازه و اختیار می‏دهید؟
گفتند: بلی! شما درباره ما صاحب اختیار هستید.

🔸حضرت فرمود: به شهادت خدای بزرگ و به شهادت تمامی مردم که در این وقت در مجلس حاضرند این زن را به عقد ازدواج این پسر در آوردم و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را می‏ پردازم. (البته عقد صورت ظاهری داشت).

سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن.

قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ریخت.

🔹فرمود: این پولها را بگیر و در دامان زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما بر نگرد مگر آنکه آثار عروسی در تو باشد، یعنی غسل کرده برگردی.

پسر از جای خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت:
برخیز! برویم.

💥در این هنگام زن فریاد زد :

💥«ألنار! ألنار!»
(آتش! آتش!)

ای پسر عموی پیغمبر آیا می‏ خواهی مرا همسر پسرم قرار دهی؟!

به خدا قسم! این جوان فرزند من است. برادرانم مرا به شخصی شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده ‏ای بود.

🔹این پسر را من از او آورده‏ ام. وقتی بچه بزرگ شد به من گفتند:

فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملی را انجام دادم ولی اکنون اعتراف می‏کنم که او فرزند من است. دلم از مهر و علاقه او لبریز است.

✨مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند.

عمر گفت: «واعمراه، لولا علی لهلک عمر» «اگر علی نبود من هلاک شده بودم.»

موضوعات: اخبار
 [ 08:09:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تدبر ...

موضوعات: اخبار
[یکشنبه 1396-07-30] [ 06:39:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  طمع آدمی و خواری ...

بسم الله الرحمن الرحیم
#طمع_آدمی_و خواری

🌹🍁عارفی به مسجدی رفت که دو رکعت نماز بخواند.
🌿در آن مسجد کودکان درس می خواندند و وقت نان خوردن کودکان بود.

🔸 دو کودک نزدیک عارف نشسته بودند.

🌺🌿یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری.
در زنبیل پسر ثروتمند پاره ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک.
🍃پسر فقیر از او حلوا میخواست.
آن کودک می گفت: اگر خواهی که پاره ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ کن.

🌹🍁آن بیچاره بانگ سگ کرد و پسر ثروتمند پاره ای حلوا بدو می داد.
باز دیگر باره بانگ میکرد و پاره ای دیگر می گرفت. همچنین بانگ می کرد و حلوا می گرفت.

🍂:|عارف در آنان می نگریست و می گریست. کسی از او پرسید:
ای عارف تو را چه رسیده است که گریان شده ای⁉️
عارف گفت: نگاه کنید که طمع کاری به مردم چه رسانَد❔
♻️🔅اگر آن کودک بدان نان تهی قناعت می کرد و طمع از حلوای او برمی داشت، سگ همچون خویشتنی نمی شد….

موضوعات: اخبار
[پنجشنبه 1396-07-27] [ 01:30:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پناه بی پناهان ...

بسم الله الرحمن الرحیم
#پناه_بی_پناهان

🍀روزے حضرت موسے “علیہ السلام"در ڪوه طور ، بہ هـنگام مناجات عرض ڪرد :

🔸 اے پروردگار جهـانیان !
جواب آمد : لبیڪ!
🔸سپس عرض ڪرد : اے پروردگار اطاعت ڪنندگان!
جواب آمد :‌لبیڪ!
🔸سپس عرض ڪرد :‌اے پروردگار گناہ ڪاران !
🌹موسے علیہ السلام شنید :لبیڪ، لبیڪ ، لبیڪ!

🍀🌿حضرت گفت : خدایا بہ بهـترین اسمے صدایت زدم ، یڪبار جواب دادے ؛
اما تا گفتم : اے خداے گناهـڪاران ، سہ مرتبہ جواب دادی. ؟
🌹🌿خداوند فرمود : اے موسے ! عارفان بہ معرفت خود و نیڪوڪاران بہ ڪار خود و مطیعان بہ اطاعت خود اعتماد دارند ؛
اما گناهـڪاران جز بہ فضل من پناهـے ندارند ‼️

🌼🍁 اگر من هـم آنهـا را از درگاہ خود ناامبد گردانم بہ درگاہ چہ ڪسے پناهـندہ شوند .

📙منبع : قـــــصــص التـــــوابــــیــــــن

موضوعات: اخبار
 [ 01:28:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شیطان کمک می کند ؟ ...

بسم الله الرحمن الرحیم
🌼🌿🌹🍃
🍃🌹🍀
🌼🌿
🍃
📙🍁 #شیطان_کمک_میکند ❔:oops:

🌹🍃مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجید بخواند. لباس پوشید و راهی مسجد شد.

🍀در راه مسجد، مرد به زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

🔸مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمین خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را تبدیل کرد و راهی مسجید شد.

✨در راه مسجید، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد:
(( من دیدم شما در راه مسجد دو بار به زمین افتادید.))، به خواطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ

بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او

🔹نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

🌿🍀مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب تکان خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد:

((من شما را در راه مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید.

🌼🍃من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتید.

به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنوقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید‼️

♻️🔅بنا براین، من سالم رسیدن شما را به  مسجید مطمئن ساختم.

✅کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است داشته باشد.
🌼🌿🌹🍃
🍃🌹🍀
🌼🌿
🍃
🌹📔داستان های قرآنی🍀
📜[( @dastane_qorani )]🗳

موضوعات: اخبار
[سه شنبه 1396-07-25] [ 01:34:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  گریه امام سجاد علیه السلام ...

بسم الله الرحمن الرحیم
🌼🌿🌹🍃
🍃🌹🍀
🌼🌿
🍃
🍁گریه امام سجاد (علیه السلام)

🔸امام سجاد (علیه السلام) پس از جریان دلخراش و دلسوز عاشورا، بیش از حد بى تابى و گریه مى نمود.

🔹روزى یکى از دوستان حضرت اظهار داشت یا بن رسول الله، شما با این وضعیت و حالتى که دارید خود را از بین مى برید، آیا این گریه و اندوه پایان نمى یابد؟

🔸امام سجاد (علیه السلام) ضمن این که مشغول راز و نیاز به درگاه خداوند متعال بود، سر خود را بلند نمود و فرمود:

🍀 واى به حال تو، چه خبر دارى که چه شده است؟

🔹پیغمبر خدا، حضرت یعقوب (علیه السلام) در فراق فرزندش حضرت یوسف (علیه السلام) آنقدر گریه کرد و نالید که چشمان خود را از دست داد،
با این که فقط فرزندش را گم کرده بود؛

❕و لیکن من خودم شاهد بودم که پدرم را به همراه اصحابش چگونه و با چه وضعى به شهادت رساندند.

📚1. مستدرک الوسائل، جلد 2، صفحه 466
📙. کامل الزیارات، صفحه 107

🌼🌿🌹🍃
🍃🌹🍀
🌼🌿
🍃
🌹📔داستان های قرآنی🍀
📜[( @dastane_qorani )]🗳

موضوعات: اخبار
 [ 01:34:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت